• وبلاگ : دوست ندارمت دگر چه ايهام لطيفي است !
  • يادداشت : خزان در بند !
  • نظرات : 0 خصوصي ، 6 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + فريناز 

    سلام به خانمهاي عزيز !

    ***


    بلبل نمي شود دلم ، كز گل وفا نمي شود
    اين دل به هر بهانه اي ، از غم سوا نمي شود

    دردم ز يار بي وفاست درد گل از باد خزان
    درد من و باد خزان هرگز دوا نمي شود

    ***

    مهربان با تن برگ
    باد مي چرخد و باز
    شاخه اي مي رقصد
    برگ سبزي به خزان مي نگرد
    وتنش مي لرزد
    که چورنگين شود از سبز به زرد
    نرمش و بازي باد
    شاخه چينش کند
    از اوج بلندش بپراند اينبار
    وزمين بستر اوست
    عابران هم همه در فکر عبور
    تن فرسوده او را به لگد خرد کنند
    وزمان مي برد او را از ياد
    وچه کابوس بزرگي است براي اين برگ
    که تن نازک برگ
    تاب اين لحظه ندارد آنروز
    چاره اي ديگر نيست
    بايد او هم برود
    زندگاني بي مرگ
    آرزويي زيباست
    ولي افسوس که آن ممکن نيست !!

    يا حق !