سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسا کس که بامدادى را دید و به شامگاهش نرسید ، و بسا کس که در آغاز شب بر او رشک بردند و در پایان آن نوحه کنانش گریستند و دریغ خوردند . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 2  بازدید دیروز: 16   کل بازدیدها: 120283
 
دوست ندارمت دگر چه ایهام لطیفی است !
 
غباری در بیابان
نویسنده: پریا و سنا(جمعه 87/3/17 ساعت 12:7 صبح)

به نام خدا

نه دل مفتون دلبندی ،نه جان مدهوش دلخواهی

نه بر مژگان من اشکی ،نه بر لبهای من آهی

نه جان بی نصیبم را ،پیامی از دلارامی

نه شام بی فروغم را ،نشانی از سحرگاهی

نیابد محفلم گرمی ،نه از شمعی نه از جمعی

ندارد خاطرم الفت ،نه با مهری نه با ماهی

به دیدار اجل باشد ،اگر شادی کنم روزی

به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی

کیم من ؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان

نه آرامی نه امیدی ،نه همدردی ،نه همراهی

گهی افتان و خیزان ،چون غباری در بیابانی

گهی خاموش و حیران ،چون نگاهی بر نظرگاهی

رهی تا چند سوزم در دل شب ها چو کوکب ها

به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی

 

آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بخوان ما را !
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
مطالب پیشین

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
دوست ندارمت دگر چه ایهام لطیفی است !
پریا و سنا
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است/ دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است/ اکسیرمن نه اینکه مرا شعر تازه نیست / من از تو می نویسم و کیمیا کم است/ سرشارم از خیال ولی کفاف نیست/ در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است.

|| لوگوی وبلاگ من ||
دوست ندارمت دگر چه ایهام لطیفی است !

|| لینک دوستان من ||
امیدزهرا
سایه
من خلوت نشین
خواندنی ها
ختم قرآن
سیر و سلوک من

|| لوگوی دوستان من ||





|| اوقات شرعی ||