سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیکوترین خوى زنان زشت‏ترین خوى مردان است : به خود نازیدن و ترس ، و بخل ورزیدن . پس چون زن به خویش نازد ، رخصت ندهد که کسى بدو دست یازد ، و چون بخل آرد ، مال خود و مال شویش را نگاه دارد ، و چون ترسان بود ، از هر چه بدو روى آرد هراسان بود . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 13  بازدید دیروز: 18   کل بازدیدها: 120262
 
دوست ندارمت دگر چه ایهام لطیفی است !
 
ادمک
نویسنده: پریا و سنا(پنج شنبه 86/9/22 ساعت 5:38 عصر)

به نام خدا

 

یادته...

داره می رسه زمستون آخر فصل خزونه

می زنه سرمای وحشی به درختا تازیونه

وقتی که برفا بشینن حسابی سفید شه اینجا

همه ی حیونا از سرما بگردن پی لونه

آدما واسه ی خنده میان و"ما"رو می سازن

آدمک برفی همینه اینو هر کسی می دونه

واسه ی یکی دو هفته می خوانت که باشی اونجا

راضی باشی یا نباشی اینه رسم این زمونه

اگه که بخوان میمونی اگه که نخوان میمیری

اینه پیشونی نوشت آدمی که بی زبونه

یادته یه روز برفی اومدی با برفا ساختی م

اصلا از زندگی ما چیزی یادتون می مونه؟!

بدن و صورتم از برف دوتا سنگم چای چشمام

با زغالا هم گذاشتی دکمه هامو دونه دونه

وقتی که کارت تموم شد یکی پرسید چیه اسمش؟

یادته با کلی خنده گفتی بی نام و نشونه!

بعدشم گفتی کشنده است هوای سرد زمستون

نمیشه پیشت بمونم دیگه من میرم تو خونه

اومدی یه دس کشیدی رو تن سردم و رفتی

از همون ثانیه حسی زده تو دلم جونه

انگاری روحو با دستات توی جسم من دمیدی

حالا جای برف و سرما رگای من پر خونه

قلب برفی م که یه روزی نمیدونست تو کی هستی

حالا هی روز و شب از من تو رو میگیره بهونه

دوتا سنگی که خودت کاشتی به جای دوتا چشمام

"خیره موندن توی چشمات"خیلی وقته کارشونه

آدمک برفی بی جون که دلش یه تیکه یخ بود

حالا عاشق شده مسته دیونه س عین جنونه!

می گن آدم شده دیگه تو خیابونا می گرده

کارشم هر روز و هر شب ناله و آه و فغونه

ولی با سنگ و زباله بچه ها میزننش هی

هی میگه که عاشقم من هی بهش می گن دیونه!

یه روزی اگه ببینی ش شایدم نشناسی ش اصلا

داره از دس میره دیگه مشتی پوست و استخونه

*     *     *

یه روزی واسه ی خنده اومدی ساختی ش و رفتی

آدمک برفی همینه اینُ هر کسی می دونه

 مهدی زارعی



نظرات دیگران ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بخوان ما را !
[عناوین آرشیوشده]

|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
مطالب پیشین

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
دوست ندارمت دگر چه ایهام لطیفی است !
پریا و سنا
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است/ دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است/ اکسیرمن نه اینکه مرا شعر تازه نیست / من از تو می نویسم و کیمیا کم است/ سرشارم از خیال ولی کفاف نیست/ در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است.

|| لوگوی وبلاگ من ||
دوست ندارمت دگر چه ایهام لطیفی است !

|| لینک دوستان من ||
امیدزهرا
سایه
من خلوت نشین
خواندنی ها
ختم قرآن
سیر و سلوک من

|| لوگوی دوستان من ||





|| اوقات شرعی ||