به نام خدا
از کعب الاحبار نقل می کنند که وقتی روز قیامت می شود عبدی را مورد محاسبه قرار می دهند ،گناهانش بر اطاعتش سنگینی می کند امر می کنند او را به طرف آتش جهنم سوق دهند وقتی که او را سوق می دهند خداوند به جبرئیل می گوید برو و بنده ی مرا دریاب و از او سوال کن آیا در مجلس عالم و دانشمندی در دنیا نشسته است تا از شفاعت آن عالم او را ببخشم.
جبرئیل نزد آن عبد می آید به او می گوید تو در دنیا در مجلس عالم و دانشمندی نشسته ای ؟
می گوید :نه ،طبق دستور خداوند جبرئیل به او می گوید آیا در راهی نشسته ای که در آن راه عالمی باشد ؟
عرض می کند :نه،جبرئیل می گوید آیا نسبت و خویشاوندان عالم نداری ؟
می گوید :نه، جبرئیل می گوید آیا دوست داشتی مردی را که عالمی را دوست داشته باشد ؟
عرض می کند :آری ،خداوند به جبرئیل می فرماید:دو دست این عبد را بگیر و به سوی بهشت روانه اش کن من او را به خاطر این محبت بخشیدم.